چند درصد؟ به قول قدیمیها پیچ رادیو باز است و گوینده دارد از «برپایی بزرگترین رخداد فرهنگی کشور» خبر میدهد: نمایشگاه کتاب تهران. بلافاصله به فکر فرومیروم و چند بار در ذهنم تکرار میکنم «بزرگترین رخداد فرهنگی کشور». بعد هم قاعدتا به این پرسش میرسم که «آیا واقعا نمایشگاه کتاب تهران، بزرگترین رخداد فرهنگی سالانهی ماست؟». حتی از صفت «بزرگترین» …
ادامه نوشته »یادداشت
و جاودانگی رازش را با تو در میان نهاد
خبر کوتاه بود: «حسن حاتمى شاعر قطعه “گنجیشکک اشیمشی” درگذشت». یکسال گذشت و باز خبر در شلوغی بحثهای سیاسی و انتخاباتی چندان به چشم نیامد و بهسرعت به فراموشی سپرده شد. شاید تا قبل از اعلام این خبر، باآنکه همهی ما این ترانهی معروف و بهیادماندنی را بارها شنیدهایم و به خاطر داریم، تعداد اندکی از ما نام سرایندهی آن را …
ادامه نوشته »رنج را جدی بگیریم ۲
در چنین شرایطی امکان گفتمان عقلانی نیست. این امر از هر نظر بدیهی است (البته مگر برای تئودیسه پرداز متافیزیکی). کسی که نسبت به این امر متقاعد نشده است، باید در یک اپیزود صامت محض در اردوگاه آشویتس در تابستان ۱۹۴۴ سکونت کند. این اپیزود در گواهی س. زاگلسکا محافظ لهستانی موجود است: شاهد: … زنانی که بچهدار بودند همواره …
ادامه نوشته »رنج را جدی بگیریم* ۱
این اصل که خودانکشافی خدا بر صلیب همان خودتوجیهگری اوست، جزء لاینفک رویکرد عملی به تئودیسه است. در برابر این خودتوجیهگری الاهی، تلاش بشر برای توجیه کار خدا علی رغم واقعیت شر (که البته اساس تئودیسه همین است) غیر ضروری می شود. مسیحیانی که جبران را جدی می گیرند، به تئودیسه نیازی واقعی ندارند.
ادامه نوشته »نامداری؛ انکیدوی ما
غروبی داشتم گیلگمش میخواندم که نامداری پر کشید؛ روحالله، انکیدوی من و فردین و محمد و از همه مهمتر، روحالله، انکیدوی همه کسانی بود که عدالت برایشان حکم قوّادی شبِ رأیگیری را نداشت که پوستر بشود و روزنامه و صد پااندازی دیگر. روحالله، برای عدالت دق کرد و رفت و صد البته که «ماند». روحالله همان روح دردمندی بود که …
ادامه نوشته »شاعر مردم نمیمیرد
دههی سوم فروردین بود که عفیف باختری را برای بار دوم در کابل دیدم. عفیف برگزیدهی جشنواره شعر فجر بود در بخش ویژهی افغانستان با کتاب صد غزلش. نکته جالبی که دربارهی عفیف دیدم و باید بازگو کنم این است که وقتی شعر میخواند نمیخواند. یعنی تنها نمیخواند. همهی جمعیت و جماعتی که در مجلس بودند با او شعر میخواندند، …
ادامه نوشته »قصه تولد یک نمایشگاه کتاب*
سال ۱۳۶۶ نمایشگاه کتاب بینالمللی تاسیس شد. مسئول کار صباح زنگنه بود و من مسئول روابط عمومی و تبلیغات بودم. سال ۱۳۶۱ در ارشاد بودم. تعداد زیادی کتاب از لبنان رسید اما بر سر اختلافی در گمرک گیر کرده بود. آن زمان علی پایا برای آیندهپژوهی کار میکرد. گفت: «زور من نرسید مشکل را حل کنم.»
ادامه نوشته »شاید به بهانه ادبیات
درست یادم نبود چه سالی بوده (البته روز و ماهش را مطمئن بودم؛ چون آن اتفاق فقط یک بار افتاد؛ به مناسبت سالگرد انتشار روزنامه همشهری. پیشنهاد دادم که یک صفحه از ویژهنامه سالگرد را به نظرسنجی از اهالی هنر و ادبیات اختصاص بدهیم و پذیرفته شد.
ادامه نوشته »