خوش آمدید به آیین گرامیداشت استاد بزرگ، قاسم هاشمینژاد. ما اینجا دور هم جمع شدهایم تا وام این مرد بزرگ را دست کم تا اندازهای بگزاریم. بنا بود بنده این مراسم را در آستانهی اولین سال رهسپاری استاد برگزار کنم، اما «چنان که افتد و دانی» اتفاق میسر نشد تا که دوست و برادر نازنینم محسن آزرم آقای دکتر حسینی را به من معرفی کرد که در خانهی هنرمندان مسئولیتی دارند و ایشان لطف کردند و شد. ۴ ماه تلاش بنده خوشبختانه به بار نشست. فکر میکنم چون آقای حسینی اینجا حضور دارند باید تشویقشان کنیم. استاد هاشمینژاد پیش از هر چیز داستاننویس بود و این را در همهی شاخههای کاریاش میشود دید، شعر و نقد و پژوهیدن عرفان ایرانی و نگارش نمایشنامهی رادیویی و فیلمنامه. داستاننویس بیهمتایی هم بود. در هر عرصهای که وارد شد کار را تمام کرد. به کمال رسید و راههای دیگری را پیمود. مرد راههای درنوردیده بود. خیال میکردم اگر در دوران تحصیل در رشتهی نمایش یک معلم در تراز استاد میداشتم از چه آزمون و خطاهایی معاف میشدم، که نشدم. نباید هم می-شدم، چون قاسم هاشمینژاد یک نفر بود و قرار بر تکرار چون اویی نیست. واقع اینکه هر چقدر میماند کم بود، ۷۵ سال خیلی خیلی کم.