درآمد:
در سال ۱۳۸۴ دکتر محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری برگزیده میشود. دوران او از حیث آرمانخواهی، شعاری و هیجانی بودن شبیه به صدر انقلاب است؛ از نظر بیگانگی رئیسجمهور با هنر و ادبیات، شبیه آیتالله هاشمی است؛ از جهت جناحی بودن شبیه به دولت حجتالاسلام خاتمی است و از نظر وزن سوابق سیاسی اجتماعی دولتمردان، شبیه به هیچیک از دولتهای پیشین نیست.
اینکه دوران دکتر احمدینژاد را دوران بازگشت نامیدهام، ازاینروست که موافقان، دوران او را بازگشت به آرمانهای صدر انقلاب توصیف میکنند و مخالفانش میگویند، او ما را به عقب بازگردانده است. وجه مشترک این دو تعریف «بازگشت» است.
چنانکه در نخستین قسمت از این سلسله یادداشتها گفته شد، سنتهای فرهنگی به وجود میآیند؛ اما از بین نمیروند؛ بلکه ضعیف میشوند یا اندکی تغییر شکل میدهند. یا این حساب، میتوان گفت که در دولتهای نهم و دهم، عمدۀ جریانهای پیشین، کما فیالسابق ادامه دارند. در این قسمت، آنچه را که جدید و محصول دولت دکتر احمدینژاد است، معرفی میکنم:
۱- آرمانهای صدر انقلاب:
۱-۱- فرهنگ:
شعارهای اصلی دکتر احمدینژاد در انتخابات و نیز دورۀ مدیریتش، عدالت، مبارزه با فساد و رانت، بازگشت به ارزشهای اسلامی، توجه به اقشار محروم و نکاتی از این دست بود. همین نکات بود که مردم را بهسوی او جذب کرد.
برخوردها را با این سبک و سیاق دکتر احمدینژاد میتوان به دو رویکرد کلی تقسیم کرد: اکثریتی که با او و شعارهایش همراه شدند و اقلیتی که حرفها و رفتارهای او را شعاری دانستند و باور نکردند. بهمرورزمان از جمعیت گروه اول کاسته شد و اکثریت به رویکرد دوم تمایل پیدا کردند. در ادامه نمایندگان هر دو رویکرد در ادبیات و هنر را مرور میکنیم.
۱-۲- ادبیات:
در دوران حجتالاسلام خاتمی برای همۀ طیفهای فکری و فرهنگی عرصۀ ابراز وجود پدید آمده و در مقابل، در این دوره، بر مسائل ارزشی توجه ویژه میشود. نتیجۀ این امر، وفور کنگرههای شعر آیینی است. به خاطر دارم، در شبِ شعری مذهبی، بخشی را برای قرائت اشعار آزاد (موضوعات متفرقه) در نظر گرفته بودند و شاعری که پشت تریبون آمد، قبل از هر چیز تشکر کرد که به او فرصتی دادهاند که عاشقانه بخواند؛ چراکه شعر غیرمذهبی را هیچ جایی نمیشود خواند!
سبک اصلی در شعر مذهبی غزل-مرثیه است: غزلی به زبان و تفکر امروزین که بیش از عناصر محتوایی و زبانی، به بعد عاطفی شعر توجه دارد و برای مجالس سوگواری ساخته میشود. این غزلها وحدت طولی دارند و به یک روضه یا حتی بخشی از یک روضه اختصاص مییابند؛ جایگاه مصرفشان مشخص است و در جای خود، میان روضه، بسیار خوش مینشینند و در اشک گرفتن از مخاطب فوقالعادهاند. این قالب آنقدر پذیرفته میشود که علاوه بر مداحان، خود شعرا نیز به اجرای دکلمهای در مجالس روی میآورند. زبان این اشعار بهگونهای است که مخاطب با یکبار شنیدن آن را میفهمد و تجسم میکند و تحت تأثیر قرار میگیرد:
میل پریدن هست؛ اما بالوپر، نه هر آنچه میخواهی بگو؛ اما بپر، نه
حالا که بعد از چند روزی پپش مایی دیگر به جان عمهام حرف سفر، نه
یا نه اگر میل سفر داری، دوباره باشد برو؛ اما بدون همسفر، نه
با این کبودیهای زیر چشمهایم خیلی شبیه مادرت هستم، مگر نه؟!
از گیسوان خاکیم تا که ببافی یک چیزهایی مانده؛ اما آنقدر نه
دیشب که گیسویم به دست باد افتاد گفتم: بکش، باشد؛ ولی از پشت سر نه
امروز دیدم لرزههای خواهرم را در مجلسی که داد میزد: «ای پدر نه»
تو وقت داری خیزرانها را ببوسی اما برای این لب خونینجگر نه؟!
ای میهمان تازهبرگشته چه بد شد تو آمدی و شامیان خوابند؛ ور نه …
از ویژگیهای مهم غزل-مرثیه تخیل و تصویر کردن زندگی معصومان «علیهمالسلام» با سبک زندگی امروز است:
حرفی، کلامی، مطلبی، چیزی، جوابی ساکتتر از هر دفعهای؛ مثل کتابی
از چه نمیخواهی شفایت را بگیری؟ تو خود مفاتیحالجنان مستجابی
امروز با دیروز خیلی فرق کردی دیروز آیینه؛ ولی امروز قابی
این خانه محتاج کمی نور است، ور نه تو رو بگیری یا نگیری آفتابی
با دستپخت تو سر سفره نشستم وقتی نباشی تو، چه نانی و چه آبی
نکتۀ دیگر تمرکز بر گریهخیزی شعر است. این مسئله باعث میشود که در بسیاری از این شعرها، روضۀ مکشوف خوانده شود و در موارد زیادی روضۀ ساختگی و بیاستناد عرضه شود. گاهی هم تصاویر ساختگی علاوه بر بیسندی، وهنآلود است:
گفتم تویی بابای خوب و مهربان، زد گفتم که من چیزی نگفتم، بیامان زد
تاریک بود و چشم جایی را نمیدید تا دید تنهایم، رسید و ناگهان زد
تا دستهای کوچکم روی سرم بود با ضربهای محکم به ساق استخوان زد
قدّم فقط تا زیر زانویش میآمد از کینه اما تا نفس، تا داشت جان، زد
از پای تا ابرو تا به نزدیکیِ شانه شلاق و سیلی چهرۀ من را نشان زد …
این نیز روضهای مکشوف است که در قالب چهارپاره سروده شده است:
سنگ دل روی سینه جا خوش کرد خیرهسر بود و خیره شد در چشم
ناگهان چنگ زد محاسن را و غضب کرد در نهایت خشم
تیغ را بر گلو کشید و کشید آنقدر تا که کند شد حربه
چه بگویم چگونه آخر سر شد جدا با دوازده ضربه
شاید در مقابل موج عامیانهگرایی است که طیفهای مختلف ادبا به سبک پیچیدۀ هندی و بهخصوص بیدل روی میآورند. سید حسن حسینی در سال ۷۹ اشعار بیدل را میخواند و به شکل نرمافزاری صوتی ارائه میدهد؛ محمدکاظم کاظمی چند اثر در انتخاب و شرح بیدل منتشر میکند؛ علی انسانی گزیدههایی از بیدل و صائب چاپ میکند؛ علیرضا قزوه در سال ۸۸ «بیدل به انتخاب بیدل» را تصحیح میکند؛ فاضل نظری در کلامش سبک هندی را زنده میکند؛ محمد سهرابی پشت جلد «ابر و باده» اش را یکسره به ستایش سبک هندی اختصاص میدهد و … .
در دیگر سو، آنان که با آرمانهای رسمی دولت همسو نیستند، بروز و ظهور پررنگی در فضای مجازی و محافل ادبی خصوصی دارند. وفور صفحات مجازی شعر غیر آیینی که گاهی ضد ارزشی و ضد آیینی نیز میشود، شاهدی بر این مدعاست. شهرت شاعران معترضی مثل خلیل جوادی (هالو) نیز میتواند در همین جهت ارزیابی شود. میدانیم که شعر هالو و مشابهانش، ارزش ادبی خاصی ندارد و تمام شهرت این نوع شعر به خاطر محتوای اعتراضی آن است.
۱-۳- سینما و تلویزیون:
در هنرهای دیگر هم فراخوانها و کنگرهها آنقدر زیاد میشوند که علاوه بر شاعران و هنرمندانی که تماموقت به شرکت در کنگرهها مشغولاند و بعضا سالی ۱۰-۱۵ جایزه میبرند، یک شغل واسط نیز به وجود میآید: معرفی فراخوان! تصویر زیر یکی از سایتهایی است که به این کار مهم مشغول است. تنوع موضوعات هم در همین تصویر قابلملاحظه است.
در دیگر سو، برخی هنرمندان به فضای مجازی رو میآورند و بهنوعی دولت، آرمانها و سختگیریهایش را دور میزنند؛ مثل بهمن قبادی؛ برخی نیز میتوانند در همین چارچوبهای موجود، حساب خود را از شعارهای دولتی جدا کنند.
حاتمیکیا که عمری فیلم جنگی ساخته و فیلمساز تخصصی دفاع مقدس محسوب میشود، در این دوره با فیلم «به نام پدر» (۱۳۸۴) نسل رزمندگان جنگ را محاکمه میکند و در فیلمهای حلقۀ سبز و دعوت، اساسا از موضوع جنگ خارج میشود و به موضوع ولادت و ارزش جان آدمی میپردازد و در فیلم بادیگارد (۱۳۹۴) رسما اعلام میکند که مهرههای سیاسی، دیگر شخصیتهای قابل دفاع نظام نیستند!
مخملباف که دیگر ساکن فرانسه است، سکس و فلسفه (۱۳۸۴)، فریاد مورچهها (۱۳۸۶ – بحث دربارۀ دین و وجود خدا)، باغبان (۱۳۹۱ – جنگطلبی دینها و معرفی دین صلحطلب بهائیت)، پرزیدنت (۱۳۹۳ – در نکوهش دیکتاتوری) و … را میسازد.
۲- مردمگرایی:
۲-۱- فرهنگ:
شعار، منش و ادبیات دکتر احمدینژاد، او را مردی از جنس مردم معرفی میکند. او بهجای کتوشلوار، کاپشن میپوشد؛ با لباس ورزشی در زمین فوتبال حاضر میشود. با لباس رفتگران شهرداری عکس میاندازد و … . در کلام نیز، ادبیات دیپلماتیک ندارد؛ به زبان عامه سخن میگوید؛ شوخطبع است و شوخیهای آسانیاب و سادهاش حتی گاهی رکیک است. مردم تمام اینها را اموری نو و قابلتوجه ارزیابی میکنند و طبعا اثرات این گفتارها و رفتارها در آثار ادبی و هنری نیز دیده میشود.
۲-۲- ادبیات:
زبان اشعار در این دوره بهشدت به زبان روزمره نزدیک میشود. شاهد این ادعا تمام اشعاری است که در طول این نوشته میآورم.
دیگر اینکه از ژانرهای پر رونق این دوره، طنز است. علت این امر را شاید بتوان در وفور سوژهها، تحتفشار بودن مردم یا بیخیالی و خوشباشی نسل جوان جستجو کرد. آنچه به کار این تحقیق میآید، تأثیر رویکرد طنز بر ذهن و زبان شاعران است.
«دفتر طنز حوزۀ هنری» اولین محفل رسمی شعر طنز است که در سال ۱۳۷۸ پایهگذاری میشود و با «در حلقۀ رندان» بروز و ظهوری پررنگتر و رسانهایتر مییابد. آنچه در «در حلقۀ رندان» و دیگر محافل شعر طنز میگذرد عبارت است از واگویی اخبار روز با زبانی شکسته و عامیانه با چاشنی شوخیهایی که اغلب بار جنسی دارند. جز اینها، عمدهترین تکنیک طنزپردازی، بیربطگویی است؛ چیزی که در سنت ادبی دورۀ صفوی با نام «شعر تزریق» سابقه داشته است؛ نمونه:
ابروی هویج دسته دارد آلوچه، دلِ شکسته دارد
وقتی که الاغ توی کاسه است دریاچه غروب صبح ماسه است
شلوار شکستنی ندارم من بازم و بستنی ندارم
آنجا که جزیره میزند جر موی سر خر نمیشود فر
طنزسرایی آنقدر رواج مییابد که هر موضوعی را در برمیگیرد و حتی به اشعار مذهبی هم میرسد. اشعاری که به خداوند و اولیای او توهین نمیکند؛ اما فضای مناجات با آنان را از قداست خارج میکند. کتاب چوپان معاصر مجموعۀ مناجات طنز است. نمونۀ زیر را قاسم رفیعا با لهجۀ مشهدی در محضر رهبر انقلاب خوانده است:
دروغ، مروغ نیست میون ما با هم الآن بهعنوانمثال تو حرم
چندروزه که تو نخ کفترایُم بچهمحلۀ امام رضایُم
چشم مو ره گیریفته چنتا کفتر گفته خودش: چنتاشه خواستی ور در
الان دارم خادماره مِپایُم بچهمحلۀ امام رضایُم
اینگونه طنزسرایی از زیارت و انتظار شروع میشود و به طنز عاشورایی هم کشیده میشود؛ در این طنزها عزاداران بیبصیرت نقد میشوند. سعید بیابانکی کتاب «نامههای کوفی» را چاپ میکند و عباس صادقی زرینی مجموعۀ رباعی «ضد انتزار» را میسراید.
۲-۳- سینما و تلویزیون:
طنزهای سینمایی و تلویزیونی که از دورۀ خاتمی حضور پررنگتری در بازار هنر دارند، در این دوره هم به حیاتشان ادامه میدهند. اولین اتفاق ویژۀ این دوره شاید مجوز گرفتن فیلم مکس باشد که در روزگار خود تابوهای فراوانی را شکست؛ از اجرای رقص و موزیک گرفته تا متلکهای سنگین سیاسی. دیگر اتفاق مهم دیگر ورود دهنمکی به عرصۀ طنزسازی است. دهنمکی که در عصر خاتمی از نیروهای تندرو ارزشی محسوب میشد در این دوره وارد کار هنری شد و پس از چند مستند اجتماعی، بهسرعت به طنز گیشهای و سری اخراجیها روی آورد. اگر دهنمکی را نه فقط یک شخص، که نمایندۀ تغییر رویکرد یک جریان بدانیم، اهمیت این اتفاق بیشتر میشود.